-یکی از تحلیلگران سیا سه سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی با بررسی رفتارهای مستبدانه شاه و فساد گسترده در حکومت وقت ایران، پیشبینی کرده بود به دلیل گسترش شناخت عمومی و بدبینی جامعه مذهبی به عملکرد شاه، سرنگونی نظام پادشاهی قطعی است.

گروه بینالملل خبرگزاری فارس: شخصیت خودکامه «محمدرضا پهلوی» و گسترش فساد ساختاری در دوران زمامداری او را میتوان از جمله مهمترین پایههای نارضایتی عمومی در سالهای منتهی به انقلاب سال ۱۳۵۷ دانست.
میزان فساد در این سالها به حدی رسیده بود که به یک بحران اجتماعی تبدیل شده و حتی موضوع کتابها و مقالات خارجی هم شده بود.
در آن سالها، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) سندهایی محرمانه را با عنوان «نخبگان ایران» تهیه و تدوین میکرد که حاوی جمعبندیهای این سازمان جاسوسی از اوضاع داخلی ایران بود.
در یکی از این سندها که مربوط به فوریه ۱۹۷۶ (بهمنماه ۱۳۵۴) است تحلیلهایی از اوضاع سیاسی-اجتماعی ایران ارائه شده است. این سند که در گزارش پیش رو آن را مرور میکنیم «محمدرضا پهلوی»، شاه وقت ایران را به عنوان فردی خودکامه به تصویر کشیده که فقط به افراد منتقذ و سرمایهداران بزرگ اجازه در دست گرفتن پستهای کلیدی کشور را میداد.
در بخش ابتدایی مقاله سیا، اهداف تهیه آن اینطور ذکر شده است: «نیازی به توضیح درباره اهمیت ایران نیست. ایران، به عنوان یکی از تولیدکنندگان اصلی نفت و از پرنفوذترین کشورهای عضو اوپک، به دنبال آرمان دستیابی به نفوذ و قدرت است. محور این مقاله، چشماندازهای سیاسی و بینالمللی این مسئله نیست، بلکه ما به دنبال ارائه تصویر و تحلیلی از کسانی هستیم که ایران را اداره میکنند، سیاستهای آن را تحت سلطه دارند، شرکتهای آن را کنترل میکنند، هنجارهای فرهنگی و اخلاقی را در این کشور تعیین کرده و حتی به دنبال تغییر دادن خط مشیهای آن هستند.»
همانطور که سایر اسناد و منابع تاریخی گواهی میدهند ساختار حکومتی رژیم پهلوی به گونهای بوده که فقط منتفذین و سرمایهداران بزرگ توان در دست گرفتن پستهای کلیدی کشور را داشتهاند. به عنوان مثال، ارتشبد سابق «حسین فردوست» میگوید: «[محمدصفی] اصفیا، رئیس سازمان برنامه، تمام مقاطعهها را به خانواده فرح اختصاص داده بود و پس از او که [عبدالمجید] مجیدی رئیس سازمان برنامه شد، همین رویه ادامه یافت. اطلاع دقیق دارم که مهندس قطبی (دایی فرح که سرپرستی فرح و مادرش را داشت)، مجید اعلم (دوست نزدیک محمدرضا پهلوی) و مهندس دیبا (یک جوان حداکثر ۳۵ ساله) حدود ۸۰ درصد مقاطعههای بزرگ کشور را از سازمان برنامه اصفیا و مجیدی میگرفتند و با ۲۵ درصد حق و حساب به دیگران میدادند. از زمان نخستوزیری هویدا، دربار ایران به دوران قاجار رجعت داده شد و همه چیز مملکت در اختیار محمدرضا و فرح قرار گرفت.» (نقل از کتاب ظهور و سقوط سطنت پهلوی، ج ۱، ص ۲۱۵.)
سیا هم در سند محرمانه یاد شده به این موضوع اشاره کرده و نوشته است: «پیششرطهای رسیدن به جایگاه نخبگانی در ایران را عوامل سنتی نظیر داشتن ارتباطات خانوادگی، برخورداری از حمایتهای افراد منتفذ، ثروت و تحصیلات تشکیل میدهند. بوروکرات ایرانی تحصیلکرده در غرب، هنگام بازگشت به کار در وطن خودش اغلب متوجه میشود که با ساختاری قدیمیتر از دانشکده بازرگانی هاروارد مواجه است. تحلیل زیر به دنبال ارائه تصویری از جامعه نخبگانی ایران، وضعیت فعلی و کارکرد آن و منتقل کردن پارهای برداشتها درباره نحوه رفتارهای آن در سالهای پیش رو است.»
این سند در مورد ساختار قدرت در ایران در دوره سلطنت پهلوی دوم نوشته است: «در صدر ساختار نخبگانی، شاه قرار دارد که این از یک سو به دلیل جایگاه سلطنتی او است و از سوی دیگر به دلیل قدرت شخصیاش... محمد رضا شاه در سال ۱۹۴۱ به تاج و تخت سلطنت رسید. او به عنوان پسر نسبتاً مضطرب پدری مستبد و سلطهگر، در سالهای بعدی، تحولات شگرفی داشته است. او در یک سوم دوران حکومتش، تحت سلطه دیگران بود و نداشتن قدرت لازم برای اجرای تصمیمات، سرخوردهاش کرده بود. در ثلث دیگر، وارد تلاشی موفقیتآمیز برای تثبیت سلطهاش شد. در آخرین ثلث، سررشته امور را به دست گرفته و اکنون آنقدر قدرتمند شده که حرفش قانون است.»