اسماعیل نساجی زواره
طليعة سخن
واكاويهاي تاريخپژوهي مبيّن اين حقيقت است كه در رويش نهضت آزاديخواهانه و عدالتجويانة مشروطه، که در 14 مرداد سال 1285 شمسی اتفاق افتاد، نقش اساسي و كليدي بر عهدة علماي مبارز بوده است، بهگونهاي كه آنان با نفوذ روحاني و معنوي خويش توانستند خيزشي را عليه حكّام خودكامة قاجار به وجود آورند كه بعدها در ساختار نظام سياسي و اجتماعي ايران باعث تحوّلات بنيادين شد.
يكي از چهرههاي روحاني و برجستة اين نهضت، علاّمة بزرگ، مرحوم «ميرزا محمّدحسين ناييني(رحمه الله)» است كه مخالف حكومت استبدادي و خواهان حكومت مشروطه مبتني بر آموزههاي وحياني و روايي بود. در اين نوشتار در صدديم كه با الهام از آموزههاي تاريخي و منابع مستند، به نقش اين عالم وارسته و شهير در انقلاب مردمي مشروطه بپردازيم. اميد است كه مورد توجّه خوانندگان عزيز و محترم قرار گيرد.
رويش و كوشش
فقيه مبارز، آيت الله حاج ميرزا محمّدحسين ناييني غروي از مجتهدان مشهور شيعه در دورة قاجاريه است. وي در سال 1277 ق (1240 ش) در شهر نايين (از شهرهاي استان اصفهان) ديده به جهان گشود. پدرش حاج ميرزا عبد الرحيم و جدّش شيخ محمّدسعيد هر دو «شيخ الاسلام» ناييني بودند كه از سوي حاكم وقت به اين منصب نائل شده بودند. 1
اين عالم جليل القدر دروس مقدّماتي را در زادگاه خويش فرا گرفت و سپس در سنّ 17 سالگي براي ادامة تحصيل عازم اصفهان شد و از محضر علماي طراز اوّل اين شهر همچون: حاج محمّد ابراهيم كلباسي، ميرزا محمّدحسن هزارجريبي، شيخ محمّدتقي اصفهاني و ميرزا جهانگيرخان قشقايي، دانش و معرفت را كسب نمود و علوم مختلف فقه، اصول، كلام و حكمت را فرا گرفت. 2
بر قلّة فقاهت
ايشان در سال 1303 ق از اصفهان راهي نجف اشرف شد و پس از زيارت بارگاه ملكوتي حضرت علي(علیه السلام) به سامرّا رفت و از مكتب آيت الله ميرزاي شيرازي كسب فيض نمود و از مقرّبان اين استاد گرديد.
آيت الله ناييني(رحمه الله) پس از وفات ميرزاي شيرازي (1312 ق) تحقيقات و پژوهشهاي خود را زير نظر سيّد اسماعيل صدر دنبال كرد و در سال 1314 ق همراه استاد به كربلا آمد و تا سال 1316 ق در آنجا ماند و سپس به نجف اشرف برگشت و در درس ملاّ محمّدكاظم خراساني(رحمه الله) حضور يافت و ديري نپاييد كه از خواصّ درس آن عالم بزرگ گرديد و سالها در كنار اين مجتهد فرهيخته به فعّاليتهاي علمي و سياسي پرداخت. 3
به گفتة برخي از مورّخان، ايشان پس از درگذشت آيات عظام: آخوند خراساني، ميرزا محمّدتقي شيرازي و سيّد محمّدكاظم يزدي (صاحب «عروة الوثقي») از مشهورترين مراجع تقليد و مبرّزترين فقهاي زمان خود بود و به عنوان بزرگترين مجتهد وقت، مقام رياست عامّه را احراز نمود.
در عرصة سياست
آيت الله ناييني(رحمه الله) در مكتب ميرزاي شيرازي تربيت شد و با منش اجتماعي و سياسي استاد خود انس گرفت. او به خاطر استعداد فراوان و ژرفنگري در مسائل سياسي روز، مورد توجه استاد خويش واقع شد و از منزلت ويژهاي برخوردار گرديد، به طوري كه نامههايي كه ميرزاي شيرازي به سران حكومت ايران و عثماني مينگاشت، به خامة وي بود. 4
زندگي او در مقاطع مختلف و حضورش در جريانات مهمّ سياسي عصر خويش گواه بر شخصيّت اجتماعي ـ سياسي اين فقيه مبارز است. در «نهضت تنباكو» كنار ميرزاي شيرازي، در «جنبش مشروطه» در كنار آخوند خراساني، در «جهاد عليه بيگانگان» در كنار شيخ عبد الله مازندراني و در «نهضت اسلامي ملّت عراق» همگام با آيت الله سيّد ابو الحسن اصفهاني(رحمه الله) بود.
ايشان از آغاز دگرگونيها و روشنگريهايي كه به انقلاب مشروطه منجر شد، با آيت الله ميرزاي شيرازي و سيّد جمال الدين اسدآبادي، رهبر نوانديشان تاريخ معاصر در ارتباط بود. دوستي وي با سيّد جمال الدين كه از همان دوران تحصيل در اصفهان آغاز شد تا سالهاي آخر عمر سيّد ادامه داشت و موجب آگاهي وي از مسائل گوناگون اسلام گرديد. 5
بر اين اساس، در عصر مرجعيّت ميرزاي شيرازي و دوران مبارزات سيّد جمال الدين اسدآبادي كه هنوز سخني از مشروطه به ميان نبود، با بينش و آگاهي عميق براي مبارزه با استبداد و فساد دربار و اصلاح ساختار حكومت قاجار تلاش ميكرد. وي پس از مرگ ناصر الدين شاه، ضمن حضور در جريانهاي سياسي، خود را براي حمايت بنيادين از نهضت مشروطه آماده كرد. 6
خيزش ريشهدار
با تلاش و پيگيري بعضي از علماي بيدار، سلطنت استبدادي قاجار در تاريخ 14 جمادي الثاني سال 1324 ق (14 مرداد 1285 ش) با امضاي مظفر الدين شاه به نظام مشروطه تبديل شد و با برگزاري انتخابات و تعيين نمايندگان در 18 شعبان همان سال، مجلس شورا افتتاح گرديد و قانون اساسي كه در 51 اصل و 71 متمّم تدوين شده بود، در 29 شعبان سال 1325 ق به امضاي محمّدعلي شاه رسيد. 7
بعد از صدور فرمان مشروطيّت و تأسيس مجلس شورا، بحثهاي حقوقي، فكري و سياسي مشروطه، علماي بزرگ را به تأمّل و تفحّص واداشت و اجتهادهاي گوناگون به منصة ظهور رسيد. 8
علماي دين در اين خيزش نقش بنيادين و زيربنايي را بر عهده داشتند و توانستند با آگاهي و بيداري آن را رهبري كنند. علمايي كه در اين جنبش حضور فعّالانه داشتند، به سه دسته تقسيم ميشوند:
1. علماي مشروعهخواه كه رهبري نهضت را برعهده داشتند و در رأس آنان شهيد آيت الله شيخ فضل الله نوري قرار داشت. او در مراحل اوّلية نهضت در برقراري قانون و ضرورت تشكيل عدالتخانه با مشروطه همراه بود.
بعد از ورود افراد ناصالح به نهضت و با توجّه به افراطگر ي برخي مطبوعات و همچنين اشتباهات مكرّر مشروطهخواهان غربگرا، ايشان خواهان انجام اصلاحات اسلامي براي جلوگيري از غربي شدن مشروطه بود و اعتقاد داشت كه چون مشروطه و آزادي در ايران سابقه نداشته و آمادگي تفسير و برداشتهاي غيرديني در مورد آن وجود دارد، لذا بايد به لفظ «مشروطه» واژة «مشروعه» افزوده شود. 9
2. دستة دوم علمايي بودند كه نسبت به پيمودن مسير درست مشروطه با ترديد مينگريستند و آيندة اين انقلاب را تاريك و مبهم ميديدند، همچون آيات عظام: سيّد محمّدكاظم يزدي، سيّد اسماعيل صدر و شيخ الشريعة اصفهاني. اين مجتهدين ملاحظه كردند كه با نفوذ جريانهاي فرصتطلب غربگرا و وابسته به دولتهاي استعماري، خيزش مشروطه مسير انحرافي را ميپيمايد. 10
3. دستة سوم علماي مشروطهخواه بودند. اين گروه در بين مردم بيشترين نفوذ را داشتند و همواره از مشروطيّت پشتيباني ميكردند و به سرنوشت آن در راه تحقّق اهداف ديني خوشبين و اميدوار بودند.
آنان از استبداد و حاكميّت سلاطين بيكفايت قاجار متنفّر و خواهان اصلاحات سياسي در جامعه بودند؛ امّا اصلاحات به سبك غربي را نميخواستند. علماي بزرگي كه در اين دسته قرار ميگيرند، عبارتند از: آيت الله آخوند محمّدكاظم خراساني، شيخ عبد الله مازندراني، ميرزا حسين خليلي تهراني و همچنين آيت الله ميرزا محمّدحسين ناييني مشهور به «علاّمه ناييني» كه در آن زمان با نوشتن كتاب مشهور «تنبيه الامّة وتنزيه الملّة» تلاش نمود تا مفاهيم مشروطيّت و آزادي را به نحو مؤثري با مباني ديني مورد بررسي قرار دهد. به همين دليل از ايشان به عنوان نظريهپرداز نجف در مشروطه نام برده ميشود. 11
دفاع از مشروطه
آيت الله ناييني در كنار آخوند ملاّ محمّدكاظم خراساني در رهبري انقلاب مشروطه از اعتماد كامل برخوردار بود، به طوري كه متن تلگرافها و بيانيههاي عمومي رهبران نهضت را پيرامون مشروطه انشا ميكرد. 12 او مردي آگاه به زمان و مسائل سياسي بود، بهگونهاي كه پس از اعلان مشروطيّت در ايران، او را بزرگترين حامي اين انقلاب شمردهاند.
وي پس از سقوط مشروطه و برپايي استبداد صغير با نوشتن كتاب مزبور به ياري آخوند خراساني برخاست 13 و كوشيد تا مشروطه را از ديدگاه شريعت اسلام مورد بررسي قرار دهد. او در اين اثر گرانسنگ دربارة حكومت اسلامي سخن گفته و آخوند خراساني تقريظي بر آن نوشته و محتوايش را تأييد كرده است.14 لازم به ذكر است كه تا آن زمان هيچ فقيه نامداري چنين رسالة مستقلي را دربارة حكومت اسلامي ننوشته بود. ايشان حكومت را به دو قسم خوب و بد تقسيم ميكند كه حكومت خوب را حكومت اسلامي و حكومت بد را حكومت استبدادي قلمداد كرده است. اين كتاب به زبان عربي ترجمه شده و در مجلّة «العرفان» در شهر صيدا چاپ گرديده است. 15 تأليف اين اثر گرانمايه در شرايط دشوار آن روز، از جهتي در ميان مسلمانان پشتوانهاي نظري براي انقلاب مشروطه به شمار ميآمد، لذا شخصيّتي همچون شهيد آيت الله مرتضي مطهّري(رحمه الله) دربارة جايگاه اين كتاب مينويسد: «انصاف اين است كه تفسير دقيق از توحيد علمي ـ اجتماعي و سياسي اسلام را هيچ كس به خوبي علاّمة بزرگ و مجتهد سترگ ميرزا محمّدحسين ناييني، توأم با استدلالها و استشهادهاي متقن از قرآن و نهج البلاغه در كتاب ذيقيمت «تنبيه الامّة وتنزية الملّة» بيان نكرده است.» 16
آيت الله ناييني(رحمه الله) در اثر قلمي خود بحثهاي سياسي و اصلاحطلبي را بر اساس قوانين اسلام پايهريزي كرد و موضع خود را در نهضت مشروطه يك موضع مذهبي اعلام نمود. وي نگذاشت كه انديشههاي اسلامي در برابر انديشة فيلسوفان غربي رنگ ببازد. او اثبات كرد كه اسلام كهنه نيست و براي هر زمان و مكاني ميتواند طرحي نو و سخناني راهگشا داشته باشد.
او به خوبي دريافته بود كه اگر به پا نخيزد و دست به كار نشود و مشروطه را با آموزهها و مباني اسلام منطبق نسازد، اسلام و عالمان دين به حاشيه رانده خواهند شد. 17
بنابراين، ديدگاه اين عالم دربارة حكومت در دو محور اسلامي قابل تعمّق و امعان نظر است: اوّل اينكه مبتني بر اصلاحطلبي و دفع ظلم است و دوم، اجراي احكام اسلام از طريق پارلمان. بنابراين، نهضت مشروطه در بستر فرهنگ اسلامي و با هويت ديني به وقوع پيوست و ابتدا رهروان اين انقلاب، آن را يك نهضت اسلامي قلمداد نمودند تا آنگاه كه خون مسموم فرهنگ بيگانه در آن تزريق شد و از مسيرش منحرف گرديد. 18
مبارزه با استبداد
مرحوم ناييني(رحمه الله) در سيرة خود چهرة زشت استبداد را اينگونه تبيين ميكند: «علل تمام اين گسيختگيها و زشتيهاي خانمانبرانداز كه تاكنون دامنگير ايران شده و نيز غباري كه بر چهرة دين و مذهب نشسته، بيشك از حكومت استبدادي سرچشمه گرفته است.» ايشان زندگي در زير سلطة استبدادگران را همسان با بردگي ميداند و با استناد به آموزههاي وحياني و روايي چنين مينگارد كه: «تمام امامان معصوم(علیهم السلام) در سيرة خود دستور دادهاند كه مؤمنان بايد خود را از يوغ بردگي آزاد سازند و قرآن كريم نيز بر اين حقيقت مهر تأييد زده است.» اين عالم ربّاني در تفسير آية ((... يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ)) 19 ميگويد: «افراد باايمان ـ كه نمايندگان خدا بر روي زمين هستند ـ نبايد با هيچ حكمران مستبدّي دست بيعت بدهند.» ايشان در طرد استبداد از مايههاي اصيل اسلامي و فرهنگ تشيّع سرمايهگذاري كرده و از عناصر فكري نو بهره نميجويد؛ زيرا معتقد است كه فرهنگ اسلامي يك فرهنگ جاري است و در هر زمان پاسخگوي نيازهاي مردم ميباشد. همچنين حضور تمدّن غرب را در كشورهاي اسلامي يك خطر بزرگ ميشمارد و خاطرنشان ميكند كه اگر تمدّن اسلامي در اين كشورها زنده نگردد، اساس مسلماني نابود خواهد شد. وي نظر برخي از تجدّدگراياني كه از عدالتطلبي و انساندوستي اروپاييان به ويژه انگلستان سخن ميگفتند، مورد انتقاد قرار داده است. 20
كنارهگيري از نهضت مشروطه
با پايان يافتن دورة سيزدهماهة استبداد صغير؛ يعني از زمان به توپ بستن مجلس تا فرار محمّدعلي شاه قاجار، مشروطهخواهان به رهبري دو فئودال (سردار اسعد بختياري و سپهدار تنكابني)، تهران را اشغال كردند. 21
با فتح تهران در روز 25 تيرماه 1288 ش. / جمادي الثاني 1327 ق. ادارة پايتخت به دست فاتحين متشكّل از قواي بختياري، گيلاني و ارمني افتاد و خيابانهاي اين شهر عرصة تاخت و تاز آنان گرديد، بهگونهاي كه جسارت به ديانت و روحانيّت در چنين فضايي به اوج خود رسيد.22
بيتوجهي سران نهضت به استعمار و عناصر وابسته به آن سبب شد تا راه نفوذ دشمنان در بدنة اين انقلاب باز شود. دخالت انگليسيها در جنبش مشروطه و علاقهمندي برخي از سياستمداران انگلستان در حمايت از اين خيزش، سبب شد كه انقلاب از مسير اصلياش منحرف شود و تبهكاران ضدّ مشروطه به كيفر نرسند؛ ولي شيخ فضل الله نوري(رحمه الله) محاكمه شود به چوبة دار آويخته شود. 23
شهادت شيخ فضل الله در ميان علما موجب بيم فراواني شد، و بسياري از مردم را نسبت به مشروطه و پشتيبانان آن بدبين كرد. از طرفي ديگر، چون طرفداران استبداد، كرسيهاي مجلس را پر كردند و انگشت بيگانگان نمايان شد و شهادت شيخ فضل الله به دست يك نفر ارمني كه لكّة ننگي بر تاريخ مشروطه نهاد، عموم علماي طرفدار اين نهضت را متأثّر و دلسرد ساخت. 24 آيت الله نائيني(رحمه الله) كه از حاميان جدّي مشروطه بود، بعد از منحرف شدن اين انقلاب از مسير اصلياش، نه تنها از فعاليّتهاي مشروطهخواهي كنارهگيري كرد؛ بلكه حتي راضي نبود كه در حضورش نام مشروطه بر زبان آورده شود. 25
وي پس از آگاهي از اهداف پليد نوانديشان سكولار به ظاهر مشروطهخواه، آنچنان از مشروطهخواهي و حمايت از مشروطه خواهان دست برداشت كه اگر ميفهميد طلبهاي افكار مشروطهخواهي دارد، به او شهريه نميداد. 26
از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي(رحمه الله) نقل شده است كه استادش مرحوم آيت الله نائيني(رحمه الله) پس از رويدادهاي مأيوس كننده در ايران دربارة حمايت از مشروطه و نتيجة آن فرمود: «انگوري كه انتظار و اميد سركه شدن آن بود، به يك باره شراب گرديد.» 27
وي به اين نتيجه رسيد كه هر چه زودتر بايد نسخههاي كتاب خود را جمعآوري كند تا مبادا مطالب اين اثر گرانسنگ مورد سوء استفادة بدخواهان قرار گريد، لذا براي تحقق اين امر، ليره قرض ميكرد و آن را صرف جمعآوري كتابش مينمود و سرانجام دستور داد كه تمام نسخههاي آن را به رودخانة دجله بيفكنند. 28
نتيجهگيري
آيت الله حاج ميرزا محمد حسين نائيني(رحمه الله) پس از شهادت شيخ فضل الله نوري(رحمه الله) و كنارهگيري از نهضت مشروطه، به درس و بحث پرداخت. وي به دليل توانمنديهاي علمي در زمينة فقه و اصول، طلّاب زيادي را به محفل درس خود جذب نمود. در اين ايّام هنوز حادثة مشروطيّت فراموش نشده بود كه در سال 1914 م جنگ جهاني اول آغاز شد و قلمرو دولت عثماني كه با آلمان متّحد شده بود، از جمله عراق مورد تهاجم متّفقين واقع شد و انگليسيها وارد خاك عراق شدند و آنجا را اشغال نمودند. از اين رو، در عراق نهضتي مردمي به رهبري مراجع شيعه عليه قواي اشغالگر انگلستان آغاز شد. ايشان كه از نهضت مشروطه خاطرات تلخي در ذهن داشت، بر اساس يك رسالت ديني از مبارزه عليه اشغالگران و رسيدگي به امور مردم مسلمان غافل نگرديد و مانند ساير علما در سنگر مبارزه حاضر شد. نام ميرزاي نائيني(رحمه الله) به عنوان قهرمان مبارزه با استبداد و وابستگي در تاريخ معاصر ميدرخشد.
_____________________________________ . اعيان الشيعه، سيّد محسن امين، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق، ج 6، ص 54.
1. طبقات اعلام الشيعه، محمّدمحسن آقا بزرگ تهراني، مركز پژوهش كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، تهران، 1388 ش، ج 1، ص 593.
2 . تاريخ نهضتهاي فكري ايرانيان در دوره قاجاريه، عبد الرفيع حقيقت، شركت مؤلفان و مترجمان ايران، تهران، 1368 ش، ج 3، ص 1478.
3 . تشيع و مشروطيّت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، عبد الهادي حائري، انتشارات امير كبيير، تهران، 1364، ص 155.
4. نقش سياسي علماي شيعه در عصر قاجار، اميرحسين خالقينژاد، بوستان كتاب، قم، 1390 ش، صص 270 ـ 269.
5. طيفات اعلام الشيعه، محمّدمحسن آقا بزرگ تهراني، ج 1، ص 594.
6 . سيناي دانش، سيّد مهدي مكّي، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، قم، 1383 ش، ص 86.
7. تاريخ تحوّلات سياسي ايران، موسي نجفي و موسي فقيه حقّاني، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، تهران، 1381 ش، ص 280.
8 . تاريخ تحوّلات سياسي ايران، موسي نجفي و موسي فقيه حقّاني، ص 280.
9 . انديشههاي سياسي و تاريخي نهضت بيدارگرایانه حاج نور الله اصفهاني، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، تهران، 1378 ش، ص 70.
10 . تاريخ تحولات سياسي ايران، موسي نجفي و موسي فقيه حقّاني، ص 281.
11 . تشيع و مشروطيّت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، عبد الهادي حائري، ص 157.
12 . الذريعة الي تصانيف الشيعة، محمّدمحسن آقا بزرگ تهراني، درا الاضواء، بيروت، 1403 ق، ج 4، ص 44.
13. دايرة المعارف بزرگ اسلامي، كاظم موسوي بجنوردي، مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1367، ج 1، ص 151.
14. تاريخ نهضتهاي فكري ايرانيان در دوره قاجاريه، عبد الرفيع حقيقت، شركت مؤلّفان و مترجمان ايران، تهران، 1368 ش، ج 3، ص 1479.
15. نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، مرتضي مطهّري، انتشارات صدرا، تهران، 1370، ص 42.
16. روحانيّت و مشروطه، جمعي از نويسندگان حوزه، بوستان كتاب، قم، 1385، ص 217.
17. تحريم تنباكو و مشروطيّت، عباس فردويي، انتشارات زائر، قم، 1386 ش، ص 265.
18. نور/ 55.
19. تمايزات مشروطهخواهان مذهبي و غربگرا، محمّدصادق مزيناني، بوستان كتاب، قم، 1389 ش، صص 268 و 320.
20. تاريخ انقلاب مشروطيّت ايران، مهدي ملكزاده، انتشارات علمي، تهران، 1363 ش، ج 3، ص 114.
21. تاريخ تحوّلات سياسي ايران، موسي نجفي و موسي فقيه حقّاني، ص 285.
22 . بررسي و تحقيق در جنبش مشروطيّت ايران، رسول جعفريان، انتشارات توس، قم، 1369 ش، ص 45.
23. نهضت روحانيون ايران، علي دواني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1377 ش، ج 1، ص 225.
24 . تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، عبد الهادي حائري، ص 335.
25. علما و رژيم رضاشاه، حميد بصيرت منش، مؤسسه چاپ و نشر، تهران، 1367 ش، ص 223.
26. فقهاي نامدار شيعه، عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، كتابخانه آيت الله مرعشي(رحمه الله)، قم، 1372 ش، ص 407.
27. تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، عبد الهادي حائري، ص 335.
نقش آیت الله نائینی(رحمه الله) در نهضت مشروطه
22:50 - 1395/06/09
برچسبها: